بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از استادان، نخبگان و پژوهشگران دانشگاه ها
۱۳۹۸/۳/۸
ما درباره مسائل ناموسی انقلاب مذاکره نمیکنیم؛ درباره توانایی نظامی مذاکره نمیکنیم/ مذاکره درباره اینجور مسائل، دو کلمه است: آنها میگویند این را میخواهیم، ما میگوییم نه! مثل قضیه آن خواستگاری که پرسیدند چه شد؟ گفت همه چیز پیش رفته غیر از دو چیز: ما میگوییم دختر شما را میخواهیم و آنها میگویند غلط میکنید! منظور اینها از مذاکره، مذاکره با آمریکاست که گفتیم مذاکره نمیکنیم؛ مذاکره هیچ فایده ای ندارد و ضرر هم دارد.
آمریکاییها «فشار» برایشان راهبرد است؛ یک تاکتیک هم دارند به اسم مذاکره/ فشار میآورند تا طرف خسته شود و بعد میگویند حالا مذاکره کنیم. این مذاکره مکمل فشار است و برای آن است که محصول فشارها نقد شود/ راه مقابله هم این است که طرف مقابلشان، از ابزار فشار خود استفاده کند تا فشار را کم کند. اما اگر فریب دعوت به مذاکره را بخورد و بگوید پس احتیاجی به استفاده از اهرمهای فشار من نیست، آنوقت لغزیده و رفته و این یعنی باخت قطعی.
تنها راه ما این است که در مقابل فشارهای آمریکا از ابزارهای فشاری که داریم استفاده کنیم. این ابزارها هم برخلاف تبلیغ آنها نظامی نیست -البته لازم باشد از اهرم نظامی هم استفاده میکنیم- ولی همین کاری که شورای امنیت ملی کرد، کار درستی بود/ وقتی شما از ابزار فشارتان استفاده نکردید، او خیالش راحت میشود و فشار را کش میدهد/ فعلا مصوبه شورای عالی امنیت ملی اجرا میشود و بعد اگر مقتضی شد از اهرمهای بعدی استفاده خواهیم کرد. توقف در این حد معنی ندارد.
امسال راهپیمایی روز قدس مهمتر است بخاطر این کارهای خیانتباری که بعضی از دنبالههای آمریکا دارند در منطقه انجام میدهند برای جا انداختن معاملهی قرن؛ که البته جا نخواهد افتاد و هرگز تحقق هم پیدا نخواهد کرد و حتماً در این قضیه هم شکست خواهند خورد. منتها فرقش با گذشتهها این است که حالا صریحاً میگویند میخواهیم مسئلهی فلسطین را از مسائل مطرح دنیا حذف کنیم؛ البته چنین کاری را نخواهند توانست و ناکام خواهند ماند.
تمجید بهحق و احساس سرافرازی از دانشگاه بهمعنی آن نیست که به این حد از پیشرفت قانعیم و دانشگاه کنونی عیب و نقص ندارد. نه، ما هنوز عقبیم. ما در جای شایستهی خود در میدان علم نیستیم و در گام دوم، باید به نقطه اوج برسیم. کشور ما از لحاظ علمی پیشرفت نمیخواهد، جهش میخواهد! و این کاملاً ممکن است، البته پررنج هست، لکن رنج شیرین.
همهی مسئولان اجرایی متفقند که مذاکرهی با آمریکا مطلقا توصیه نمیشود. نه فقط مذاکره با این دولت بخصوص؛ رفتار دولت اوباما هم با این دولت تفاوت جوهری نداشت، ظاهرش فرق میکرد اما باطنش یکی بود. ما فریب ترفند آمریکاییها را بلاشک نخواهیم خورد.
روز قدس امسال از هر سال مهمتر است چراکه آمریکا و برخی دنبالههایش با «معاملهی قرن» بهدنبال به فراموشی سپردن مسئلهی فلسطین در جهان هستند که البته ناکام خواهند ماند.دلیل این اهمیت مضاعف، اقدامات خیانتبار آمریکا و دنبالههای آن در منطقه، برای جا انداختن معاملهی قرن است.بنابراین راهپیمایی روز قدس که دفاع از فلسطین بهوسیلهی حضور مردمی است، امسال مهمتر است.دفاع از فلسطین یک مسئلهی صرفاً اسلامی نیست بلکه وجدانی و انسانی هم هست و البته برای مسلمانان وجه شرعی و دینی هم دارد.
حرکت علمی و پیشرفتهای دانشگاهها در دهههای اخیر به معنی واقعی کلمه چشمگیر و برجسته است اما جریانی با سرمنشأ خارجی و با امتداد داخلی سعی دارد با بیارزش نشان دادن و یا کوچک شمردن حرکت علمی کشور و پیشرفتهای بهدستآمده، مردم و جوانان را ناامید کند.
یک نمونه از این جریان، «پروژهی ۲۰۴۰ دانشگاه استنفورد برای ایران» است که هدف آن، زیر سؤال بردن پیشرفتهای علمی و دانشگاهی است و متأسفانه عدهای هم در داخل در حرکتی مرکب از خباثت و خیانت با آنها همصدایی میکنند.
ایران اکنون ۱۴ میلیون دانشآموختهی دانشگاهی دارد و بیش از پنج درصد از جمعیت کشور دانشجو هستند که این آمارها نشاندهندهی پیشرفت در دانشگاهها است.اگر دانشگاهها و محققان و اساتید ما کمعمق هستند، پس پیشرفتهای خیرهکننده در نانو، علوم هستهای و غنیسازی بیست درصد، و سلولهای بنیادی را چه کسانی انجام دادهاند؟
پیشرفتهای علمی کشور بهگونهای است که افراد بظاهر غیرسیاسی ولی با باطن سیاسی نیز مجبور به اعتراف به این پیشرفتها شدهاند.این پیشرفتها در دانشگاههایی به دست آمده است که مبنا و اساس ایجاد آنها برای وابسته کردن کشور بود اما اکنون همین دانشگاهها، با طی مسیر ناهموار و عبور از مزاحمتهای گوناگون در مسیر خود، پرچم استقلال و پیشرفت علمی را به اهتزاز درآوردهاند.باید در گام دوم به نقطهی اوج برسیم.البته این حرکت، پُررنج و پُرزحمت است اما در نهایت شیرین است.
در محیطهای دانشگاهی در زمینههای علمی، فرهنگی، تربیتی و نحوهی مدیریتها مشکلاتی وجود دارد که از جملهی آنها «کیفیت تحصیل در برخی رشتهها» و «برخی مدارک تحصیلی» است که عمق علمی در آنها لحاظ نشده است.
دانشگاه نباید از مسائل مردم و جامعه منفک و منزوی باشد، بنابراین اساتید و جامعهی دانشگاهیان با ایجاد سازوکار مناسب بکوشند دانشگاه را درگیر مسائل اجتماعی کنند، البته دستگاههای مختلف نیز وظیفه دارند از دانشگاهها کمک و راهنمایی بخواهند.
جریان روشنفکریِ نشئتگرفته از غرب از ابتدای شکلگیری در کنار مردم نبود بلکه با نشستن در برج عاج، از بالا به مردم و مسائل آنان نگاه میکرد و اهل خطر و اقدام نیز نبود؛ همچنانکه در جریان انقلاب عظیم اسلامی، روشنفکران یا در صفوف آخر بودند و یا تا آخر کار نیز به مردم ملحق نشدند.
«جریان یأسآفرین» بهدنبال آن است که دانشجویان نخبه را بیانگیزه یا ترغیب به خروج از کشور کند و استادان را نیز که میانداران مسائل دانشگاه هستند، از پیشرفت علمی مأیوس کند.
شتاب پیشرفت علمی کشور، ادعای ما نیست بلکه مراکز علمسنجی دنیا اعلام کردند که شتاب پیشرفت علمی ایران ۱۳ برابر متوسط دنیا است و در برخی علوم، ایران در رتبههای برتر جهانی قرار دارد.
گشتوگذار علمی و دیدن پیشرفتهای علمی کشور باید در برنامهی اساتید و دانشجویان قرار بگیرد تا با آگاهی از این تواناییها و چگونگی دستیابی به آنها، امید ایجاد شود.دشمن و جریانی در داخل بهدنبال ایجاد یأس است. در مقابل این جریان خائن و خبیث، بایستید و امید ایجاد کنید.
به علمی نیاز داریم که بتواند مشکلات کشور را حل کند و با شناسایی نقاط کور بخشهای مختلف، برای مواجهه با آنها راهحل علمی ارائه کند.دانشگاهها در پرتو علم نافع و ایجاد سازوکار مناسب، به تأمل در راهحلهای اینگونه مشکلات بپردازند.
«جستجوی راههای علمی برای شکستن تحریمها» و «تحقق رونق تولید» از دیگر مسائلی است که استادان دانشگاهها باید با ارادهی محکم به آنها ورود کنند.اکنون نوبت وزارت علوم و دانشگاهها است که برای حل این مسائل وارد میدان شوند.
استادان دانشگاهها و دانشمندان در کنار یافتن راهحلهای علمیِ مشکلات موجود، به تحقیقات عمیق و بنیانی نیز اقدام کنند، چراکه اینگونه پژوهشها، بستر پیشرفت درازمدت کشور را فراهم میکند و باید به دانشمندان، این فرصت و اجازه را داد که در کارهای علمی بلندپروازی کنند.
اینگونه رشتهها چون دستاورد عینی و نقد ندارند، در میان دانشجویان با استقبال مناسب روبهرو نیستند که وزارت علوم و وزارت آموزش و پرورش باید بهگونهای برنامهریزی و اقدام کنند که گرایش به علوم پایه در میان جوانان بهتر و گرمتر شود.
لازم است در علوم بنیادی و پایه، سرمایهگذاری مستمر و حرکت پیشدستانه داشته باشیم و راه دستیابی به حقایق کشفنشده در عالم را زمینهسازی و طی کنیم.با تعیین معیارها و مزیتهای لازم، دانشگاهها را رتبهبندی ارزیابی کنید تا علاوه بر ارتقای کیفی دانشگاهها، رقابت مثبتی میان آنها شکل بگیرد.این اساتید باید در داخل دانشگاهها جریانسازی کنند.
استادان متدین و انقلابی کاری کنند که جریان فکری و فرهنگی آنها به جریان رایج دانشگاهها تبدیل شود.البته این جریانسازی ربطی به امکانات امنیتی و انتظامی و اینگونه مسائل ندارد، بلکه کاری فرهنگی، فکری و انسانی است.بهترین کسانی که میتوانند به سؤالات مطرح در ذهن دانشجویان پاسخهای مستدل بدهند، اساتید انقلابی و متدین هستند.
امروز در برخی دانشگاهها جریان چپ مارکسیستی هم ابراز وجود میکند، آنهم درحالیکه مظاهر اصلی این جریان یعنی شوروی سابق «در زیر بار و فشار حقایق عالم» فروریخته و از بین رفته است.البته این جریان، زیاد جدی نیست و از عمق حرفها و مواضعش معلوم است که همان چپ آمریکایی است یعنی ظاهری چپ دارد و باطنی غربی و آمریکایی.
هدف دانشگاه صرفاً علمآموزی نیست، بلکه ساختن انسانی والا و مجهز به سلاح علم است، بنابراین باید همراه با علم، «اخلاق و سبک زندگی» نیز به دانشجو ارائه شود و دانشگاهها به محل تربیت جوانان «مؤمن، انقلابی،َ پاکدامن، دلبسته به کشور و مستعد خدمت به مردم» تبدیل شوند.
مقصود آنها از اینکه میگویند ایران باید به میز مذاکره بازگردد، مذاکره با آمریکا است زیرا ما با دیگر کشورها مشکلی نداریم و با اروپاییها و دیگران مذاکره میکنیم.ما در مورد هر موضوعی مذاکره نمیکنیم و «موضوعات ناموسی و اساسی انقلاب» همچون توان دفاعی کشور نمیتوانند موضوع مذاکره باشند.
موضوعاتی همچون مسائل دفاعی، قابل مذاکره نیست. مذاکره در این مسائل دو کلمه خواهد بود: طرف مقابل میگوید ما این موارد را خواستاریم و ما هم میگوییم «نه» و تمام میشود.همانطور که قبلاً هم گفته شده، مذاکره نکردن با آمریکا به این علت است که اولاً هیچ فایدهای ندارد و ثانیاً ضرر هم دارد.
آمریکاییها معمولاً برای رسیدن به اهداف خود یک راهبرد دارند و یک تاکتیک. راهبرد آنها «فشار» با هدف خسته کردن طرف مقابل است و سپس از «مذاکره» بهعنوان مکمل فشار استفاده میکنند تا به خواستهی خود برسند.
این مذاکره در واقع مذاکره نیست بلکه وسیلهای برای چیدن محصول فشارها است و نشستن پشت میز مذاکره با آمریکاییها یعنی نقد کردن همان مواردی که با فشار، زمینهی تحقق آن را فراهم کردهاند.
اگر از اهرمها و ابزارهای فشار بدرستی استفاده شود، فشار آمریکاییها یا کم و یا متوقف خواهد شد، اما اگر فریب «دعوت به مذاکره»ی آمریکاییها خورده شود و از اهرمهای فشار استفاده نشود، نتیجه، لغزیدن و باخت قطعی است.این ابزارها برخلاف آنچه که آنها تبلیغ میکنند، نظامی نیست البته اگر زمانی لازم باشد، آن ابزارها نیز وجود دارد.
تصمیم اخیر شورای عالی امنیت ملی، تصمیم درستی بود زیرا اگر از اهرم فشار بموقع استفاده نشود، طرف مقابل چون میداند با هزینه و ضرری مواجه نمیشود، موضوع را بدون هیچ عجلهای ادامه خواهد داد اما اگر از ابزار فشار استفاده شود، به فکر خواهد افتاد تا کاری انجام دهد.
با وجود تواناییهای بالای علمی در زمینهی هستهای، ما مطلقاً بهدنبال سلاح هستهای نیستیم زیرا بر مبنای فقهی، دینی و شرعی، سلاحهای کشتار جمعی اعم از هستهای و شیمیایی را حرام میدانیم.
ما حتی تولید سلاح کشتار جمعی را صرفاً با هدف انبار کردن نیز کاری غلط، غیرمنطقی و غیرعقلایی میدانیم زیرا خرج و هزینهی فراوانی به کشور تحمیل میشود اما استفادهای هم نمیشود.
بنابراین ما از لحاظ مبنایی با تولید سلاح کشتار جمعی مخالفیم اما به غنیسازی هستهای نیازمندیم زیرا آن را نیاز آیندهی کشور میدانیم و اگر امروز تواناییهای خود را در این زمینه افزایش ندهیم، ده سال دیگر باید از صفر شروع کنیم.
خوشبختانه امروز همهی مسئولین کشور اعم از مسئولان اجرایی و دیپلماسی و سیاسی بر موضوع عدم مذاکره با آمریکا متفق هستند و مذاکره با آمریکاییها مطلقاً توصیه نمیشود.
دولت قبلی آمریکا نیز رفتارش با دولت فعلی تفاوت جوهری نداشت، البته ظاهرش فرق میکرد اما باطنشان یکی بود.
اهرم فشاری که فعلاً استفاده شده است، مصوبهی اخیر شورای عالی امنیت ملی است اما همیشه در این حد متوقف نخواهیم ماند و در برههی بعدی، اگر لازم باشد، از اهرمهای فشار دیگری استفاده خواهیم کرد.